شاد میگویم

شادمانم

شاد میگویم

شادمانم

شادمان باش

  • ۰
  • ۰

Unknown

کاملا فکر نکرده دارم مینویسم. در شرایطی که همسرم روزی چندبار ازم میپرسه از زندگیت راضی هستی یا نه. و من واقعا نیستم. از خودم نیستم. زندگیم دچار رکود شده و من دنبال تغییرم ولی انگار واقعا نیستم. دیشب ساعت حدود سه از مهمونی برگشتیم. خوابیدیم و ساعت ۱۱ با تلفن مامان از خواب بیدار شدیم. و از اون موقع تا الان که ۸ شبه چیکار کردیم؟ هیچ. قدری به شکم مبارک رسیدیم و قدری به سر ووضع خانه و دیگر هیچ. البته سریالمون رو هم دیدیم. بعععله. این زندگی قشنگه. ما عاشقیم. اما من پیشرفت میخوام. بهش گفتم کمکم کن. گفتم من راضی نمیشم اینجوری. هدفای بزرگ دارم و باید بدرخشم. باید بدرخشیم.به همه ی حرفام گوش کرد. گفت بیا اروم اروم تغییر بدیمقرارشد از امشب اولین تغییرمون زود خوابیدن باشه. تا بتونیم صبحا زود بیدارشیم و از زمانمون استفاده کنیم. البته تغییر قبلیمون این بود که شروع کردیم به دیدن سریال زبان اصلی. من این تغییر دوم رو به فال نیک میگیرم. و قراره ایشالا دو هفته ی دیگه یه تغییر دیگه اضافه کنیم به تغییراتمون. البتهاین تغییر مشترکه. من واسه خودم خیلی برنامه ها دارم. بهتون خبر میدم

  • ۹۴/۰۹/۱۴
  • شا دان

نظرات (۲)

  • رقاصه ی خدا
  • راستش از تعیین هدف زود خوابیدنتون یه کم خنده ام گرفت :) اما کلا تعیین اهداف کوچیک کوچیک براش شروع خوبه که خیلی هم سخت نباشه و کم کم پیش برید و ناامید نشید... خوبه که همسرت رو دوست داری... بابتش خیلی شکرگذار باش
  • رقاصه ی خدا
  • راستش از تعیین هدف زود خوابیدنتون یه کم خنده ام گرفت :) اما کلا تعیین اهداف کوچیک کوچیک براش شروع خوبه که خیلی هم سخت نباشه و کم کم پیش برید و ناامید نشید... خوبه که همسرت رو دوست داری... بابتش خیلی شکرگذار باشلبخند

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی