راستش دیروز بدجوری اعصاب و روانم خط خطی لود. من کلا چند سالی میشه که قید تلویزیون وطنی و غیر وطنی رو زدم. حدودا هشت سال. هیچ خبری رو هم پیگیری نمیکنم. یعنی تو هیچ کانال ویژه ی اخبار هم توی تلگرام عضو نیستم. اما خب خبرا خود بخود پخش میشن دیگه. دیروز توی گروه بچه هایش لیسانسمون شنیدم که مجلس تیراندازی شده و یه حمله انتحاری هم توی حرم امام خمینی اتفاق افتاده. بچه ها خیلی نگران بودن و من میگفتم نگران نباشین. ایران سیستم امنیتیش قوبه و چیزی پیش نمیاد. و این ماجرا هی کش دار شد و کش دار شد و من هم به جرگه ی جماعتی پیوستم که حالشون خوب نبود. یهو به خودم اومدم دیدم چند ساعت فقط گوشی دستمه و از این گروه به اون کانال دارم میچرخم دنبال خبر و حرص میخورم. رفتم تلویزیون رو روشن کردم. فقط شبکه خبر واضح بود. نمیدونم چه مشکلی پیش اومده بود واسه آنتن. همون کافی بود البته.گفت که هر چهار نفر توی مجلس کشته شدن و من خیالم راحت شد.عصرش تو یه گروه عکس حسداشون بود و من از خودم هنوز هم متعجلم چطور ناراحت نشدم از دیدم اون صحنه ی وحشتناک. انگار فقط میخواستم تموم شده.بیچاره قربانیان و خونواده هاشون چی کشیدن دیروز. خلاصه پیام دادم به همسر،، و گفتم من حالم خیلی بده. خیلی بد. چرا جای به این نامنی داریم زندگی میکنیم. اون سعی کرد منو آروم کنه و گفت همه دنیا همینه و...من گفتم همه دنیا بازار و فروشگاه و فرودگاه منفجر میشه. اما وقتی وارد مجلس میشن انقد راحت یعنی فاجعه. خلاصه تو اوج اعصاب خوردی بودم که عکس چندتا گل برام فرستاد و گفت کدومشون میپسندی؟ و بعد بهم پیام داد که اونی که من گفتم رو با سه تا گلدون دیگه گرفته و میاره خونه. من که چند ساعت بیحوصله نشسته بودم حس کردم چهارتا مهمون جدید دارن میان خونمون. پاشدم خونه رو تمیزکردم و کاملاً سرحال شدم. شب همسر با چهارتا گلدون فوق العاده اومد. همشون محشرن. و من حالم خوب شد. به امید روزی که همه جای دنیا فقط و فقط و فقط صلح باشه
- ۹۶/۰۳/۱۸