همسر مدتیست به فکر خرید خونه افتاده. پس انداز کوچیکی داریم و اگه بخوایم اون خونه رو بخریم باید وام های گنده گنده بگیریم. به همسر گفتم سرویس طلای منم هست. گفت به هیچ وجه. گفتم چرا اخه؟ تو که طلل دوس نداری. گفت ولی میدونم تو چقد سرویست رو دوس داری. حلقه ی ازدواجمون رو بفروشی موافقم ( چون دوسش نداری) ولی سرویس عمرا. اینجاها از اون جاهاییه که باید بوسش کرد. البته من واقعا ازته دل همچین پیشنهادی دادم. ضمن اینکه قراره هر چی میخریم به نام هردومون باشه، ولی همسر حاضر نیس از چیزی که من دوس دارم بگذره. قربونش برم. بهش گفتم خب قسط واما خیلی سنگینه، چی کار کنیم؟ گفت بیشتر کار میکنم. حتی روزای تعطیل. بهش گفتم نیازی نیس. من کار میکنم. گفت تو که سرت با شرکت شلوغه. گفتم آره. ولی شرکت که هنوز به درآمد نرسیده. پس من باید کنارش یه کاری بکنم که پولش نقد باشه. مثلا تدریس زبان که توش خیلی هم حرفه ایم.یا مثلا کارترجمه هی قبول کنم. میدونین چیه، از تلاش برای زندگی با این مرد لذت میبرم. کلا از تلاش برای زندگی لذت میبرم. الان هم باید بلند شم و یه روز رویایی بسازم و سما هم بجای وبگردی پاشین روزتون رو بسازیم. والللا
پ.ن. معذرت ازهمه بجای وبگردی نوشته بودم ولگردی که الان اصلاح شد
- ۹۵/۰۶/۲۴