الان که دارم مینویسم از بی پناهی به وبلاگم پناه آوردم. حالم بده و کلی گریه کردم. یه دعوا ی بد داشتیم. سر یه چیزمسخره. سر شریک من تو شرکت. که چرا به مشورتا اهمیت نمیده. و ...
و من کلا تاآخرای بحث فک میکردم موضوع یه نفر دیگه اس. خلاصه اینکه اعصابم خورده. خیلی. دارم به این فکر میکنم که کلا قید شرکت رو بزنم. واقعا تاحالا انقد جدی بهش فکر نکرده بودم.
- ۹۵/۰۶/۲۴