سلام دوستای خوبم. گفته بودم که کتاب فوق العاده ی صبح جادویی رو دارم میخونم. این کتاب عالیه. امروز ساعت پنج و نیم از خواب بیدار شدم و تا ساعت ۷ مشغول انجام تمریناش بودم.چقد سرحال و پرانرژی ام الان که حدود یازده ساعت از بیدارشدن میگذره. چقد امروز با برنامه و عالی بود. از خودم راضیم. دم خودم گرم. رفتم واسه خودم یه لاک قرمز جایزه خریدم. بوس بوس واسه خود خوشگل نازم. دو سه تا از گلای ناز نارین سرحال نبودن. یکم بهشون رسیدگی کردم. ایشالا که زود خوب شن. البته متاسفانه یکی از کاکتوسام از بین رفت. دو سال پیش ن.م واسم هدیه آورده بودش. اما دوتایی دیگه رو خیلی امیدوارم که به موقع رسیده باشم بهشون. دیگه چی بگم؟؟؟؟ همین دیگه. آها. امشب احتمالا مهمون دارم. خواهر دوست داشتنی همسر میاد خونمون. راستی،چند وقت پیش شوهر خواهرمو که خیلی دوست دارم و خیلی آدم عزیز و محترمیه و اصلا هم رو هوا حرف نمیزنم یه جمله گفت که خیلی به دلم نشست. گفت وقتی خیلی سرت شلوغه و مهمون ناخوانده برات میاد، مطمئنی باش کلی برکت برات میاره. منظورش از برکت مالی نبودا. کلی گفت. در مورد خودشم برام چندتا مثال زد که چطوری حتی یکی از این مهمون ناخوانده ها روند زندگیشو عوض کرده. خلاصه اینکه اینجوری خیلی خوشحال ترم
پ.ن، خواندن صبح جادویی یادتون نره
- ۹۶/۰۳/۲۲