توی کلاسای معنوی ما هم چیزی شبیه این بود... اینکه گذشته رو به طور آگاهانه دوره کنی نه برای افسوس خوردن و غرق شدن بلکه تا الگوهای اتفاقات دستت بیاد... البته توی شمنیسم و آیین های سرخپوستی هم موضوع خیلی مهم و متداولیه
پاسخ:
رقاصه جونم دقیقا نکته ای که گفتی برام جالب بود. اینکه بدون افسوس نگاه کنی به مسایل
عرضم به حضور رقاصه خدا بنده گذشته رو مرور کردم و می کنم ولی امشب قبل از اینکه بگید و بخونم این نظر شما رو گذشته خودمو در مورد کار موشکافی کردم؛
با نظر بر اینکه حقیر در مدت شش سالِ بعد از خدمت تعداد بسیاری شرکت کار کردم و اکثرا کمتر از یک ماه بود،به مسائلی فکر می کردم که باعث بیکاری شد.
من در نهایت به این نتیجه رسیدم که در هر کار که رفتم بهانه ای از طرف کارگران یا سرپرست یا مدیر شرکت و یاخودم و یا حاشیه های کاری نظیر سرویس و غذا خلاصه به بهانه های مختلف از کار بیکار شدم.
اما چیزی که مشخصه اینه که این ها همه بهانه بوده و بهانه ها را نمی توان درس گرفت و یک آگاهی به حساب آورد.
فقط باید یه جوری کارگر با کارگر و همه با هم در محیط کار کنار بیایم.
یعنی من خودمو اصلاح کنم اون ها ممکنه کار زیاد بکشند و از این رفتارم مثال یک شرکت که شش ماه موندم به مرور کار ها رو بیشتر کنند و از نفس بیفتم.
اینجور نمیشه که بگیم پس سعی کنیم جلوی بهونه ها رو بگیریم نه نمیشه زوری که نیست و هر چقدر تو هم هوشیار باشی بهانه ها زورشون بیشتره و هوش تو رو که ضعیفی و تکی هستی حریف میشن.
مهم ترین نکته که در پایان نذاشت نا امید بشم اینه:
قدرت خدا و توکل به خودش.
دست خدا بالا ترین دست هاست :)
این رمزشه جایی که هر چقدر درس خواستی از گذشته بگیری راجع به یه موضوعی و نشد با هوش خودت جلو بری و همه دورت رو احاطه کردند و یا همه دست رد به سینه ات میزنند اینجا تنها اراده یکی میتونه راهش باشه
یعنی اراده خدا
و قدرت خدا فوق همه اراده ها و قدرت هاست.
البته گاهی هم خدا کاری نمیکنه و این یعنی اگر تو به خواسته ات برسی بد تر از این میشه که هست.اینم یه حکمته لابد.
اما توکل و حرکت بهتره حکمت نمیگه نرو میگه بری در بسته است و پشت در میمونی.
خب باید رفت تا دید در باز شده یا نه هی سر بزنیم و هی امتحان کنیم و امیدوار باشیم.
میگن آخرین کسی که وارد بهشت میشه گناهکاری هست که امیدوار بوده به بهشت میره
پاسخ:
ممنون از حوصله و وقتی که گذاشتی. جالب بود. رقاصه بیا بخون کامنتت رو.