خب ، یادتونه گفته بودم با دوستم یه طرح دادیم واسه کسب و کار؟ فعلا یه پذیرش اولیه گرفتیم و مشغولیم. و کم کم وضعیت پذیرش نهایی یا عدم پذیرشمون معلوم میشه که ایشالا گزینه ی ۱ درسته. در همین راستا من صبح تا عصرسر کارم. غیر از اون، همون مقاله ای بود که صحبتشو کرده بودم قبلنا، همکار محترم تصمیم گرفته بصورت یهویی که مقاله رو تو یه ژورنال خیلی ایمپکت بالا چاپ کنه که منم دوس دارم اینجوری بشه البته ولی خب مشکل اینه که هرچی ژورنال خفن تربشه، سخت گیری هاش بیشتر میشه و اینجوریاس دیگه. فعلا تو اینجور فشارهای کلییک. از طرفی مونه نیاز به یه خونه تکونی اساسی پیدا کرده. چون همش من و همسر نیستیم. و اوضاعش خوب نیس. من تصمیم دارم امروز ترتیبشو بدم و یه خونه ی گوگوری درست منم واسه خودمون. از همه ی اینا گذشته کلاس زبانام هستن، اون شاگرد نابغه ای که قبلا گفتم باید باز باهاش کلاس بذارم. و کلاس زبان بحث آزاد هم هست. باشگاه هم باید برم و مدت مدیدی میخوام سه تا. رو از سر بگیرم. البته خداییش این یکی بمونه واسه بعدنا چون الان اصلا وقت ندارم. خلاصه اینکه بسیار حجم و فشار کاری زیاده. راستی زبان فرانسه هم هست. ولی من موفق میشمتو عهمشون. مگه نه؟
- ۹۵/۰۴/۲۷
وقتی آدم سرش انقدر شلوغ میشه راندمانش می ره بالا. موفق باشی دختر