Neuro-Linguistic Programming (برنامه ریزی عصبى- کلامى)
معناى ابتدایى این هست که هرکسی به واسطه قدرت کلام میتواند بر سیستم عصبی تأثیر بگذارد و ذهن خود یا دیگرى رابرنامهریزی کند! این علم، در کشورهاى اتحادیه اروپا و ایالات متحده بسیار شناخته شده است. حتی در فرم استخدامِ برخى
سازمانها هم میزانِ آشنایی با NLP مورد پرسش قرار می گیرد.
در واقع می توان گفت NLP علم موفقیت و تغییرات سریع فردى ست.ابتدا مروری داشته باشیم بر تاریخچهای از NLP:خب، داستان شکلگیری ان ال پى از دهه ی هفتاد میلادی آغاز می گردد.روزی، دو نفر به نام های ریچارد بندلر و جان گریندر بهطور اتفاقى در ساعتِ آزاد دانشگاه باهم آشنا و مشغولِ صحبت می شوند. این صحبتها، آنها را متوجه یک هدف مشترک می کند! هدف مشترک شان را در قالب سؤال ایجاد می کنند:آیا موفقیت در زندگى شانسى است؟ یا قاعده و فرمول دارد؟آنها باور داشتند که اگر موفقیت در زندگی، شانسی باشد خب قطعاً هیچ کسی هیچ نقشی در تعیینِ آن نخواهد داشت!اما اگر قرار باشد قاعده و قانونی برای موفقیت در نظر گرفت می بایست آن را کشف کنند و در اختیار همه ی مردم بگذارند.ریچارد و جان، همچنان در حال مطالعه و تحقیق بودند تا اینکه تصمیم گرفتند رمزِ موفقیتِ موفقترین آدمهایی که در دسترس شان بود را بپرسند! آنها این راه را، به عنوان سریع ترین راهکار ارائه دادند.برای همین، لیستی بلندبالا از اسامیِ چهره های موفق تهیه کردند.
با مصاحبه و گفتگوهای طولانی که با این اشخاص صورت گرفت حجم گسترده ای از اطلاعاتِ پراکنده بدست آمد. ریچارد و جان همچنان با تلاش های خستگی ناپذیرشان ادامه می دادند تا اینکه این زحماتشان منجر به آشنایی با سه انسانِ نابغه شد!
١- خانم ویرجینیا ساتیر
٢- آقاى فریتز پرلز
٣- دکتر میلتون اریکسون
نتیجه تحقیقاتشان روى این سه نفر NLP را پدید آورد.
١- خانم ویرجینیا ساتیر: متخصص خانواده درمانی بود. زوجهایی که در آستانه جدایى بودند بعد از مشاوره با ایشان،
به زندگی مشترکشان برگشته و زندگی عاشقانه ای را از نو آغاز میکردند.
٢- آقاى فریتز پرلز: انسانشناس و متخصص طب کل نگر یا گشتانت درمانى. او براى مشاوره و درمان یک سوژه،
از همهی زوایا به موضوع نزدیک میشد و با درکِ بهتر، نتیجه ی خوبی بدست می آورد.
٣- مهمتر از همه، دکتر میلتون اریکسون، متخصص و نابغه بزرگ رفتاردرمانی ست.
دکتر میلتون اریکسونِ باهوش و خلاق، تأثیرگذارترین و جذابترین شخص در تحقیقاتِ ریچارد و جان بود.
جا دارد جمله ی معروفی از ایشان را به یاد آوریم:*اگر تمام مردم کره زمین یک مشکل ذهنى و روانى واحد داشته باشند من هرکدام را با یک روش منحصر به فرد و جدید درمان میکنم !!!*روشهای درمانى، رفتار، شخصیت و سبک زندگى ایشان بسیار خاص بود. تا آنجا که باعث شد جان گریندر و ریچارد بندلر از او بخواهند سه ماه با ایشانزندگی کنند تا از تمامیِ لحظات ویدئویی تهیه نمایند. این فیلم هماکنون در کالج سانتا کروز کالیفرنیا موجود است. پس از تحقیقات دامنهدار و وسیع ریچارد و جان به این نتیجه رسیدند که:موفقیت یک علم است! قاعده و فرمول دارد. براى همه در دسترس، قابل آموزش و یادگیرى ست.
در واقع، NLP از الگوی رفتارى انسانهای فوقالعاده موفق به وجود آمد.
حالا، فرمول موفقیت چیست؟
ساختار کلامىِ خاص افراد!
این ساختار، بر روى عمیقترین لایههای ذهن تأثیر میگذارد و موجب برنامهریزی موفقیت میشود.
در کنارِ ریچاردِ متخصص کامپیوتر، جان گریندر، زبانشناسی بود که به تأثیرِ عمیق و جادوییِ کلمات بر ذهن پی برده بود. آن دو واقعاً مکمل هم بودند!
آنها تصمیم گرفتند برای مجموعه اطلاعات بدست آمده که همان، فرمول علمیِ موفقیت بود، نامی همه فهم انتخاب کنند.
NLP – Neuro-Linguistic Programming نامِ منتخب شان بود.
تمام تلاش ما در NLP ،شناختِ مکانیسم پیچیده ی ضمیر ناخودآگاه است. چرا که کلام بر ضمیر ناخودآگاهِ ذهن، تأثیر مستقیم دارد!ضمیر ناخودآگاه، در قسمتى از نیمکره سمت راستِ مغز واقع شده که می توان به عنوانِ قدرتمندترین نرمافزار مدیریت اطلاعات،که تاکنون شناخته شده، مورد بررسی قرار داد.یک نمونه از وظایف ضمیر ناخودآگاه این است که هر لحظه بر عملکرد ۱۷ میلیارد از سلولهای بدن نظارت دارد و همزماندر حال برنامه ریزی های جدید است! با کمی تمرکز به اطراف، خواهیم دید که هر لحظه در حال دریافت حجم زیادی ازاطلاعات هستیم که از محیط به ما منتقل میشود. مثلِ تصویر، صوت، بو و … .این اطلاعاتِ عظیم، ابتدا از طریقِ حواس پنجگانه، خواه/ ناخواه، وارد شده، سپس به واسطهی سیستم پیشرفته و پیچیده شبکه عصبى، بدون کموکاست، به ذهن ما راه می یابند. از این روست که اطلاعات در اختیار ضمیر ناخودآگاه قرار میگیرند.ضمیر ناخودآگاه درواقع قویترین نرمافزار پردازش و مدیریت اطلاعات است.او حجم زیادى از اطلاعات را فیلتر کرده، سپس بر روى اطلاعات باقیمانده پردازش می کند.حاصل پردازش ضمیر ناخودآگاه بر روى آن اطلاعات براى ما دو دستاورد حیاتى و سرنوشتساز در پى دارد.محصولاتِ ارزشمند و سرنوشتساز این پردازش عبارتند از:
١- تولید رفتار
٢- تولید باور
ضمیر ناخودآگاه حداقل ٨٠٪ شخصیت و سرنوشت ما را میسازد.
محرک ابتدایى ذهن، کلام است! که در ادامه، منجر به شکلگیری و ساختهشدن تصویر و وضعیت احساسى میشود.
در واقع؛ ضمیرِ ناخودآگاه واسطهی بین روح و ضمیر خودآگاه است.
منبع: پدیده فکر مهتر.
پ.ن: این درس اول بود. د
از وبلاگ شاد میگویم
- ۹۵/۰۴/۱۹