آخر هفته ی من

آخر هفته اس. چند وقته مدام مهمون داشتم.  خسته شدم واقعا. مهمونیامون تموم شده فعلا.  نمیدونم تا کی.  امروز خوب شروع شد.  ولی نمیدونم چرا یه مشکلی وجود داره بین من و همسر.  وقتی در مورد رویا هامون حرف میزنیم بخ بحث میرسیم.  البته نه بحث جدی و بزرگ.  ولی خب اونجوری هم که دلمون میخواد پیش نمیره.  الان اون خوابیده  و منم خوابم مباد، از طرفی گرسنه هم هستم، و متاسفانه غذا هم درست نکردیم هنوز.  با توجه به اینکه همسر خوابه، باید خودم دست بکار شم.  نمیدونم هم چی درست کنم.  دلم ماکارونی میخواد یه جور ماکارونی بامزه برای آوردن از ترکیه دونه هاش شبیه دونه های برنجه.  البته یکم بزرگتر.  شاید اونو درست کردم امروز

قبل از ازدواج شاغل شوید!!!!!

کار قبلی رو بخاطر حقوق پایین در مقابل حجم کار زیاد رها کردم.امروز برای یه کار دیگه رفتم مصاحبه.  کار ترجمه بود.  مدیر عامل از نمونه ای که ترجمه کردم خیلی خوشش اومد و گفت همون کسی هستی که ما میخوایم.  با حقوقی هم که درخواست کرده بودم اوکی بودن.  فقط پرسید مجردی یا متاهل؟ گفتم متاهل.  گفت ما این ریسک رو نمیکنیم.  

ریسک؟!!!!!! 

گفت بله.  ما شغلمون سفر خارجی زیاد داره.  من گفتم مشکلی ندارم با این قضیه.  همسرم هم اوکی هس.  

و ایشون اصرار داشت که نه.  ریسکه.  یه دفه میبینی ما میخوایم همین الان بریم اروپا، همسرت میگه نه..!!!! 

خلاثه، استدلال لوسی بود بنظرم.  چون اگه مجرد هم بودی بابات میتونس بگه نه!!!! 

من نمیدونم واقعا تو مملکت ما کی قراره بفهمن کع ما خودمون واسه خودمون حق داریم.

البته شاکی نیستما.  اخرش به اون اقاهه توضیح دادم که نگاهتون خوب نیس و ایشون هم استدلالات خودش رو اورد. ادم خوبی بود و شرکت خوب و اروم و دوس داشتنی ای بود.  قضاوت نمیکنم داستان رو.  فقط خواستم بدونین از این خبرا هم هس تو مملکت