تازگیها یاد گرفتم به این اتفاقا بخندم.
ولی خدا با منه.
میدونم
حس میکنم.
کلی خودمو کشتم پروژمو آماده کنم.اون از دوست قشنگم که منو یدفه کاشت...
اینم از این استاد قشنگترم که من نمیدونم میخواد چیو ثابت کنه.
اون موقع که حوصله نداشت میپیچوند
حالا میگه دیر به من زنگ زدی. ترم بعد دفاع کن
ولی من باید تا آخر شهریور دفاع کنم.دوستام میگن خب تو که ۹ ترمه هستی.دفاع رو هم بذار واسه بعد.ولی من میخوام ترم بعد فقط واسه کنکور بخونم(انشاا...)
من باید تا آخر شهریور دفاع کنم.
خدا پشتمه.میدونم.
قربونش برم.