شاد میگویم

شادمانم

شاد میگویم

شادمانم

شادمان باش

  • ۰
  • ۰

من هر روز بلا استثنا از همسر میخوام که زود بیاد خونه و اونم اکثر روزا دیر میاد. و این یعنی ما کلی دیر مجبوریم شام بخوریم و کلی دیر بخوابیم و....

من واقعا نمیدونم باید چیکار کنم.به عالمه کار هست که وابسته به اونه. نه به این دلیل که من از پیش بر نمیام که قطعا برمیام. بلکه به آین دلیل که خودش دوس داره توی خرید یا سفارش یه سری چیزا حتما باشه و نظر بده. خب من این اخلاقشو دوس دارم که مشارکت میکنه تو همه چیز ولی واقعا نمیتونم این شرایط رو مدیریت کنم. خسته میشم. این حالت که میام خونه، به خودم میگم خب، یه دستی به سر و روی خونه میکشم تا بیاد باهم بریم خرید. و عملا وقتی میاد که دیگه فایده نداره و کلی از وقت من این وسط هدر میره. البته خودم میدونم که خودم مقصرم و اگه من آدم زرنگی باسم میتونم همه چیو درست مدیریت کنما. ولی فعلا زرنگ نیستم.

توی کسب و کاری هم که ازش حرف زدهبودم مشکل دارم. همکار من تا اینجای کار. نقش خیلی پررنگی داشته با توجه به دانشی که داره. ولی متاسفانه ذهنش هزارجا هست. البته ذهن منم هستا. ولی انگار اون بیشتر. من ناراحتم دیگه

یه مشکلی هم واسه داداشم پیش اومده که البته خودش مقصر بوده توی بوجود اومدنش. ولی واقعا دعا میکنم زودترحل شه چون به خودش و بقیه داره خیلی فشار میاداهمینا دیگه. من برم لباس میشورم. 

  • ۹۵/۰۴/۲۹
  • شا دان

نظرات (۱)

عزیزم یکم درکش کن یاصحبت کن تا یکم کمترکنه کارشو
پاسخ:
درک میکنم. صحبت هم کردم. ولی گاهی زمان در میره از دستش

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی